حال خوب در بمباران اخبار بد
به گزارش وبلاگ هلو، مولانا که استاد خوب زندگی کردن و حال خوب است، در یکی از رباعیاتش می گوید: این نکته رمز اگر بدانی دانی / هر چیزی که در جستن آنی آنی. ما همان چیزی هستیم که انتخاب می کنیم، انتخاب های کوچ و عظیم.

آنها که به اصل زندگی مربوطند یا به حاشیه ها و جزئیات زندگی. اما با هر انتخاب کوچک و عظیم، ماهیت خود را نشان می دهیم این که دنبال چه هستیم و از زندگی چه می خواهیم. آرزوها و رویاهایمان چیست و حتی ناکامی ها و دلزدگی هایمان. خوش بینیم یا بدبین. امیدواریم یا ناامید. در تاریکی شمع روشن می کنیم یا میان روشنایی ها، پرده را می کشیم و روزنه ها را نیز می بندیم تا در سیاهی زندگی کنیم.
این روزها، روزهایی که مدت هاست آغاز شده و با شیوع کرونا اوج گرفته، اخبار بد مثل ابری سیاه همه زندگی ما را پوشانده. رسانه ها و شبکه های اجتماعی از صبح تا شب و حتی نیمه های شب وقتی گمان می کنیم همه خوابند، اخبار بد را به ما تزریق می نمایند؛ اخباری که نشان می دهد زندگی چقدر سخت است و قرار است سخت تر هم گردد و باید با روزهای روشن خداحافظی کرد.
مصداق همان ضرب المثل قدیمی، سال سال دریغ از پارسال. خلاصه این که شرایط سخت و بد است و قرار است بدتر هم گردد. رسانه ها انگار ذره بینی دست گرفته اند و همه جا را می جورند تا بدترین خبر را بیابند، آن را عظیم نمایند و به خورد ما دهند. در چنین شرایطی پیدا کردن خبر خوب و انتشار آن هنر است؛ هنری که باید ترویج گردد و گسترش پیدا کند تا زندگی به جهت سالم خود برگردد تا جان زندگی بی جان نگردد.
با محمد سرور رجایی، شاعر افغانستانی هم صحبت شدم تا برایمان از حال خوب و پیدا کردن آن بگوید. او زاده و عظیم شده افغانستان است؛ کشوری که به تصور ما شرایط زندگی در آن بسیار سخت است. با او هم صحبت شدم تا برایمان بگوید در سرزمین افغانستان چگونه خوبی ها را پیدا نموده و شاعر شده.
اخبار بد به جان آدمیان افتاده است
سرور رجایی می گوید: من تا سال73 در کابل بودم و زندگی در افغانستان را تجربه نموده ام. راستش را بخواهید رسانه ها فقط اخبار بد این کشور را منتشر می نمایند، طوری که الان همه جهان افغانستان را به عنوان کشوری که فقط در آن جنگ است و کشتن و خون می شناسند. اما مردم افغانستان هم بخش خوب و خوش زندگی را تجربه می نمایند. هفته گذشته به دوستانم در کابل تلفن کردم. آنها در جشن عروسی شرکت نموده بودند با رعایت پروتکل های بهداشتی دوره کرونا؛ حالشان خوب بود و خوش بودند. جشن عروسی نشان از پیوند دو انسان دارد و این که زندگی با همه فراز و فرودش ادامه دارد و آدم ها کوشش می نمایند خوشی ها را با دیگران شریک شوند. به نظرم در جهانی امروز آدم ها نباید دل بسپارند به اخبار شبکه های اجتماعی و رسانه ها. اخبار بد به جان مردمان افتاده و دارد افسرده خاطرشان می نماید. چون رسانه ها برای ادامه حیاتشان به اخبار بد و سیاه احتیاج دارند تا مخاطب بیشتری پیدا نمایند. اخبار بد و سیاه هیجان بیشتری دارد و مردم ذاتا دنبال هیجان هستند، هرچند این هیجان دروغین باشد. در چنین اوقاتی باید به شخصیت های فرهنگی و اماکن فرهنگی پناه ببریم تا حالمان را بهتر کنیم و نگذاریم سیاهی همه روحمان را تسخیر کند. باید با اهل خانواده و دوستان و رفیقانی که به ما نزدیکند و مانند ما فکر می نمایند بیشتر وقت بگذرانیم.
حال همه ما خوب است...
این شاعر و پژوهشگر می گوید: رسانه ها ذائقه مردم را تغییر داده و ما را به پیگیری اخبار بد عادت داده اند. حالا اگر از کسی بپرسی حالت چطور است، چه خبر؟ می گوید بد نیستم! نمی گوید: خوبم. به جای این که از احوالات خودش بگوید از زندگی اش، از این که چه نعمت هایی برای شکرگزاری دارد، از اخبار سوریه و عراق و افغانستان و... می گوید. حالا دیگر مردم بیشتر از آن که دنبال اخبار شادی آور باشند و اتفاقاتی که امید به زندگی را بیشتر می نماید از تعداد انفجارات کشورهای منطقه خبر دارند و این که در روز در کشورهای همسایه چه تعداد آدم کشته می شوند. این در حالی است که حتی در افغانستانی که به باور بیشتر مردم کشور خون است و کشتار و حمله های انتحاری، زندگی در جریان است و مردم میان همه سختی ها کوشش می نمایند بخش خوب و امیدآفرین را هم به میانه زندگی بیاورند و میان گریه ها و ناخوشی ها، بخندند و حال خود را خوب نمایند.
روح آدمی در پی امید است
از این شاعر درباره مبلمان شهری و تبلیغات و رنگ آمیزی شهری و تاثیرش بر احوالات آدم ها می پرسم. می گوید: به نظرم در و دیوار شهر و این که چه رنگی دارد و بر آن چه نوشته می گردد بر حال مردمان تاثیر مستقیمی دارد. شهرداری ها، مسؤول شهر هستند و این که از چه المان ها و نشانه هایی برای ترویج حال خوب استفاده نمایند و برای بهتر کردن حال شهرها باید از اهالی فرهنگ مشاوره بگیرند. بر این باورم که مردم برای داشتن حال خوب می توانند حال خوب و رنگ و لعاب خوشرنگ و شادی بخش و امیدآفرین را از شهرداری ها مطالبه نمایند. باید روحیه انتقادگری در مردم و انتقادپذیری در مسؤولان بالا برود و شهرداری ها به یاری اهل فرهنگ و هنر، حال و هوای شهرها را از یاس و ناامیدی به سمت امید و شادی تغییر دهند. این یک شعار نیست که ذات آدمی به دنبال حال خوب و امید و شادی است. ما با امید به جهان می آییم و روح و قلبمان همواره برای لختی حال خوب می تپد. اگر شعری تلخ باشد و در کنارش بیتی امیدآفرین و شادی آفرین، ما دومی را انتخاب می کنیم. ما ذاتا از کسالت و سیاهی فراری هستیم. هر چقدر هم رسانه ها ما را با اخبار بد بمباران نمایند، اما باز هم نور حتی اگر از روزنه ای بتابد ما میان همه سیاهی و کدورت چشم به همان نور باریک می دوزیم، چون باور داریم امید در روشنایی است که می آید و جا خوش می نماید و می ماند.
جهت نور را پیدا کنیم
اهالی فرهنگ و هنر در زمانی که من آن را سلطه رسانه ها می نامم، رسانه هایی که کاری جز پمپاژ خبر بد ندارند باید به جای سکوت و تن دادن به انباشت اخبار بد، با شعر، داستان، عکس، گرافیک، فیلم و با همه ابزار هنری و فرهنگی به یاری مردم بیایند و حال خوب را به آنها نشان دهند. حتی اگر شده با کمی رنگ روی بوم نقاشی یا یک عکس خوش آب و رنگ. به نظرم هنرمندان در ازدحام اخبار بد هنرمندان دچار خودسانسوری شده اند. آنها عادت نموده اند امید و شادی را در خود سانسور نمایند. وقتی اینها در دل آدمی از بین برود یا مخفی گردد، در هنر او نیز نمی تواند بروز پیدا کند. تصور این که اگر از تلخی ها و سیاهی ها بگوییم بهتر است تصور غلطی است. هنرمند واقعی کسی است که میان سیاهی ها، نور را نشان دهد. مگر نه این است که خاتمه شب سیاه، سفید است. مگر نه این است که هر شبی هرچقدر تاریک به سحر می رسد. نور، سحر و روشنایی را که نمی توان نادیده گرفت و کتمان کرد. هر چقدر هم روزگار سخت باشد و شرایط سخت روزهای روشن درراهند، پس بهتر است ما پیغام آور دوستی، مهربانی، شادی و امید باشیم.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه وبلاگ هلو
منبع: جام جم آنلاین